لطف در لغت
واژه لطف در لغت در معانی مهربانی و اكرام،قرب و نزدیكی، كوچكی و ریزی، خفا و پنهانی، نرمی و آشكاری به كار رفته است.
← لطف در اصطلاح
لطف در علم تجوید تلطف به معنی اِماله است. [۴] [۵]
ref>المعجم الوسیط، ج ۲، ص ۸۲۶. [۶] لطف در اصطلاح متكلمان از صفات فعل الهی است، یعنی افعالی كه به مكلفان مربوط میشود و مقصود این است كه خداوندآنچه مایه گرایش مكلفان به طاعت و دوری گزیدن آنان از معصیت میباشد را در حق آنان انجام داده و این امر مقتضای عدل و حکمت الهی است، چنان كه تبیین آن خواهد آمد عبارت ذیل تعریف مشهور قاعده لطف است
«اللطف ما یقرب العبد الی الطاعه و یبعده عن المعصیه».
← اقسام لطف
متكلمان لطف را به دو اعتبار تقسیم كردهاند:
الف: به اعتبار این كه مكلف از لطف بهره میگیرد یا نه. هر گاه از آن بهره گیری كند، و در سایه لطف تكلیف را انجام دهد، آن را لطف «محصل» گویند. یعنی لطفی كه به مرحله تحقق و تحصل رسیده است. و هرگاه مكلف آن را به كار نبندد، لطف را «مقرب» گویند، زیرا نقش آن درحد این بوده است كه زمینه هدایت را فراهم نموده، و در حقیقت مكلف را به طاعت نزدیك ساخته است. هر چند در اثر سوء اختیار مكلف، تحقق نیافته است.
جامع این دو قسم، داعی گری و برانگیزگی لطف است. چنان كه سید مرتضی گفته است:
«لطف دارای دو قسم است: یكی آن كه مكلف به واسطه آن انجام طاعت را اختیار میكند، و اگر لطف نبود آن را اختیار نمیكرد، و دیگری آن كه مكلف به واسطه آن به انجام طاعت نزدیك میگردد، و جامع آن دو این است كه نقش داعویت دارند». [۷]
برخی، تفاوت لطف مقرب و محصل را در این دانستهاند، كه لطف مقرب با غرض از تكلیف سنجیده میشود، و لطف محصل با غرض از خلقت. [۸]
ولی اولاً: این تفاوت در كلمات متكلمان عدلیه ذكر نشده است، و ثانیاً: غرض از تكلیف در عرض غرض از خلقت نیست، بلكه آن دو، در طول یكدیگرند.
ب: تقسیم دیگر لطف به اعتبار فاعل آن است. به این اعتبار لطف سه گونه است:
۱. لطف، فعل مستقیم و بیواسطه خداوند است، مانند تشریع تكالیف دینی، ارسال پیامبران، اعطای معجزه به آنان، ارائه و نصب دلایل تکوینی بر توحید.
۲. لطف، فعل مباشری كسی است كه مورد لطف قرار گرفته است (ملطوف له). مانند تفکر و نظر در دلایل توحید و معجزات پیامبران، و پیروی از دستورات دین.
۳. لطف، فعل مكلفان دیگر است، مانند تبلیغ احکام الهی كه فعل پیامبران، لطف است در حق مكلفان، و امر به معروف و نهی از منکر كه فعل عموم مكلفان است. و هر كس آن را انجام دهد نتیجهاش لطف است در حق مكلفان دیگر.
در مورد نخست، فعل لطف بر خداوند واجب است، و در مورد دوم بر خداوند واجب است كه فعل لطف را بر مكلف واجب كند، و در مورد سوم، لازم است آن را بر مكلفان دیگر واجب نماید. و در این قسم لازم است، كسی كه لطف بر او واجب شده، خود نیز به گونهای از آن بهرهمند گردد، و در حق خود او هم لطف باشد، تا ظلم بر او لازم نیاید. [۹] [۱۰] [۱۱]